اشاعه فرهنگ بیگانه، رسالت رسانه های بیگانه
پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت_گروه منابع انسانی
هرگاه از روی تامل و دقت به شهرهای ایران اسلامی سرکشی کنیم و به نوجوانان و جوانان این مرز و بوم نیک بنگریم، دو چیز بیش از همه جلب توجه می کند: فرم لباس، شکل آرایش ظاهری; مدتی لباس های گشاد به تن می شود و پس از اندک زمانی لباس های تنگ . گاهی نیز روی لباس جوانان و نوجوانان برچسب تصویری از آواز خوانان، ستارگان سینما، قهرمانان ورزشی ازکشورهای غربی حک می شود .
موهای سر نیز در رنگ های مختلف با اشکال اره ای، تیشه ای، پرخروسی، میان خالی و . . . و نیز چیدن ابرو و تلون گونه ها با سرخی، سفیدی، چهره جوانان این مرز و بوم را نشان می دهد . به گونه ای که گویا این صنف سالیان متمادی در غرب زندگی نموده و هم اکنون هر روز در رفت و آمد با آنجا هستند . اما بر عکس، این فرم و شکل بر تن و سر و صورت کسانی فرو ریخته و هر دم در حال جایگزینی اند که در طول زندگی فقط نام کشور غربی را در کتاب ها خوانده اند یا در رسانه ها دیده اند . متاسفانه به همان اندازه که در تغییر و تقلید لباس و شکل ظاهری گوی سبقت از دایه های اصلی ربوده اند، در تولید فکر، اندیشه و دانش نیز مدال کندی، بطالت، کسالت و پس مانی را به سیرت و صورت آویخته اند و این در سایه اشاعه فرهنگ بیگانه در کشور و وضعیت انفعالی فرهنگ ملی در مقابل آن است، به هر حال، این همه مرهون تلاش رسانه های بیگانه است .
کارکرد متناقض
رسانه های جمعی معمولا دارای کارکردهایی متناقض; یعنی هم خروش، پویایی و سرزندگی را تقویت می کنند و هم رخوت، تنبلی، کسالت، انفعال و سرکوفتگی را . از یک سو، احساس های عاطفی، محبت، صداقت و خوش بینی را برمی انگیزند و از سوی دیگر، احساس زشتی، دشمنی، بی اعتمادی، دروغ و خشونت را زنده می کنند . از یک سو، واقعیت را وارونه، کدر و تاریک می نمایانند و شخصیت های کاذب به وجود می آورند و از سوی دیگر، آن را شفاف، روشن و پاک به نمایش می گذارند . این کارکرد به طور طبیعی موجب پیدایش تضاد روانی، رفتاری در مقیاس فردی و اجتماعی می گردد . فرد و جامعه در قبال انبوهی از ارزش ها، روش ها و باورهای متضاد قرار می گیرند که گزینش آن ها سخت دشوار است .
رسانه ها، اعم از مکتوب – شنیداری و دیداری – تلازم ناگسستنی را میان توانمندی اقتصادی، رفاه، ثروت، بهداشت، علم و فن آوری، توسعه انسانی و . . . ، پاره ای از ارزش ها و اندیشه های غربی به تصویر می کشانند و چنین وانمود می کنند که این همه توسعه و پیشرفت کشورهای صنعتی در عرصه های سیاسی – اقتصادی، اجتماعی، خدماتی، علمی و فنی بدان جهت است که پیشاپیش به ارزش ها و اندیشه هایی چون آزادی، حقوق بشر، سکولاریسم، پراگماتیسم، اومانیسم و . . . پایبندند; یعنی چنین وانمود می کنند که ابتدا درخت این گونه گرایش ها و بینش ها در اینجا تناور شده و پس از آن، رفاه و توسعه و پیشرفت پدید آمده است . طبعا چنین تبلیغاتی موجب تشتت و تضاد فکری و اندیشه ای می شود . برماست که از این رسانه های همگانی، در جهت ترویج و اشاعه فرهنگ ملی و دینی استفاده کنیم و جوانان و نوجوانان و به طور کلی فرهنگ خود را در مقابل فرهنگ مبتذل و پوچ بیگانه و هجمه رسانه های بیگانه به اساس و بنیان فرهنگ خویش واکسینه کنیم .
هویت شکنی
هر انسان و ملتی دارای هویتی است که براساس مؤلفه های دینی، ملی، فرهنگی و سنتی، محیطی، اجتماعی، تربیتی و به اضافه جستار او در اندیشه و خرد مردمان و کاوش در حقیقت ها شکل می گیرد . این هویت از او انسانی می سازد که با انسان های دیگر علی رغم، هم نوعی دارای فصول بی شمار و پرشماری است . اگر این هویت، که به مثابه ریشه های یک درخت است، قطع شود، آن درخت فرو خواهد افتاد، حتی اگر قوی ترین تنه ها و شاخه ها را داشته باشد اگر هم فرو نیفتاد، به درختی بی ثمر و بی خاصیت و فاقد کم ترین ارزش و ثمره ای خواهد بود . بدین سان در وضعیت انفعالی رسانه های ما در مقابل هجمه خانمان سوز و خانمان برانداز رسانه های بیگانه، وضعیت و شرایطی جز این انتظار نمی رود .
فرهنگ سازی رسانه ها
عرصه فرهنگی، ساحتی برای بهره بردن از همه ابزارها و ساز و کارهاست و در تعامل فرهنگ ها نیز فرهنگی برتر است که با مدیریتی توانمند به ساماندهی همه ابزارها و رسانه ها و کارها در راستای اهداف خویش همت گمارد . همه فرهیختگان و کارشناسان معتقدند که هدفمند کردن جامعه فرهنگی و نیز اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، شایسته مطبوعات آگاهند و نیک می دانند که همان گونه که طبیعت برای بقا به جریان زلال آب نیازمند است، جامعه نیز برای پویایی، تحرک و به روز شدن، نیازمند جریان سالم اطلاع رسانی است و در چنین نظامی همه نیازهای او اعم از اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی، بهداشتی و . . . به موقع و شفاف اجابت می شود . در واقع، فرهنگ سازی رسانه ها زمانی میسور است که با شناخت درست نیازها و جان مایه و درون مایه های فرهنگ خودی اقدام به اشاعه و ترویج فرهنگ غنی و ناب ملی و دینی نموده و همچون بنیانی مرصوص در مقابل هجمه فرهنگ بیگانه، به تقویت خودباوری فرهنگی و فرهنگ خودی اقدام نمایند .
فرهنگ سوزی رسانه ها
البته، آن روی دیگر سکه مطبوعات نیز باید مورد بازخوانی قرار گیرد . در این روی سکه، رسانه های مکتوب به هویت ملی و دینی مردم آسیب جدی وارد می کنند . فرایند هویت سوزی و فرهنگ زدایی، کشورگریزی و غربت گزینی و بیگانه گزینی و بیان جاذبه های کاذب کشورهای بیگانه و ایجاد اشتهای کاذب برای دیدن فرهنگ، تصویری بهشت گونه از بیگانه و بیگانگان، تحقیر فرهنگ ملی و دینی و بزرگ نمایی جلوه های کاذب فرهنگ بیگانه و به طور کلی هویت شکنی، هویت سوزی و فرهنگ ستیزی از جمله آسیب های دامن گیر مطبوعات رسانه های مکتوب است .
دین ستیزی، اخلاق شکنی و ترویج اخلاق و فرهنگ بیگانه و ترویج ابتذال و ارزش ها و باورهای ضددینی و ملی و هویت فرهنگی نیز آسیب های دامن گیر مطبوعات و رسانه ها است . از سوی دیگر، خودباوری و یا خودباختگی فرهنگی از دیگر پیامدها و کارکردهای رسانه هاست .
خودباوری فرهنگی نوعی نگرش فرد نسبت به فرهنگ جامعه خویش است . اگر این نگرش مثبت باشد، آن را خودباوری فرهنگی و اگر منفی باشد، آن را خودباختگی فرهنگی گویند . خودباوری یا خودباختگی از طریق جامعه و کارگزاران و ابزارها و رسانه های انتقال فرهنگ و به وسیله فرایندهای جامعه پذیری به فرد آموخته می شود . سؤال این است که خودباوری به عنوان یک نوع نگرش و تلقی چگونه تغییر می کند . به عبارت دیگر، خودباوری فرهنگی چگونه تضعیف می شود و به خودباختگی تبدیل می شود . در جوامع جدید که از یک سو، ارتباطات وسیعی میان آنان برقرار است و از سوی دیگر، در حال تغییر و تحول سریع اند، احتمال تغییر نگرش افراد نسبت به فرهنگ خودی زیاد است . در پرتو ارتباط وسیع و گسترده با کشورهای غربی، ساختار فرهنگی کشور به سرعت دگرگون شده و عناصری از فرهنگ بومی و ملی زیر سؤال می رود و عناصری از فرهنگ بیگانه وارد فرهنگ بومی می شود . از این رو، میان ارزش های سنتی و ارزش های جدید تعارض پدید می آید . به دلیل جذبه ظاهری فرهنگ بیگانه و نیز حمایت همه جانبه از این فرهنگ، تعارض ها به نفع ارزش های جدید کاهش می یابد . ارزش های وارداتی و بیگانه که جایگزین ارزش های فرهنگ خودی شده اند، نمی توانند پشتوانه نگرش مثبت نسبت به فرهنگ خودی باشند . از این رو، نگرش افراد نسبت به فرهنگ خودی تغییر می کند .
رسالت رسانه ها
هر فرهنگی برای پویایی و حیات خویش، نیاز به انتقال صحیح ارزش ها، باورها، هنجارها و کلیه عناصر فرهنگی به نسل جوان دارد، هرگاه به عللی انتقال فرهنگ دچار اختلال گردد، نسل جدید از فرهنگ جامعه خویش فاصله خواهد گرفت . جدایی نسل جدید از فرهنگ خویش، موجب آسیب پذیری آنان در قبال فرهنگ بیگانه خواهد بود .
اگرچه انتقال فرهنگ فرایندی بسیار گسترده و عام است و همه جنبه های زندگی را در بر می گیرد . ولی خانواده، مدرسه و رسانه های جمعی، اعم از رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب و نیز کارگزاران انتقال فرهنگ، به عنوان مهم ترین عوامل انتقال عناصر فرهنگی به نسل جوان است و همه باید در راه انتقال ارزش ها و هنجارهای بومی و ملی و دینی به نسل جوان تلاش نموده، آنان را در جذب به فرهنگ به ظاهر جذاب و پوچ بیگانه منع نموده و به نوعی واکسینه نمایند .
Post Views: 246